هفته پیش پنجشنبه صبح رفتیم شمال و جمعه عصر برگشتیم.
البته قرار بود جمعه باشه ک برنامه ریزی هامون بهم خورد و من به صورت کاملا شانسی در یک روز شلوغ مرخصی گرفتم و رفتیم شمال. به حدی خوش گذشت ک فکرشم نمیکردم.
بعد از مدت ها یه مجلس قاطی رفتیم و کلی رقصیدیم و رفتارای مهدی عجیب بود. گیر نمیداد و خودشم پایه رقصیدن بود.
فرداشم رفتیم جاده دوهزار و بعدشم از اونور اومدیم سمت خونه.
قرار بود جا ب جا بشیم و بریم خونه خودمون ولی متاسفانه با یه برنامه بی برنامه فعلا باید برم جنت و بر گردم!!!
الهی دایم بهتون خوش بگذره؛ننه قربون دخمل نازنینش
مرسسسسی باران مهربان من