تو که از رگ گردن به من نزدیک تری
تو که هر لحظه با دستای گرمت دستای سرد و بی روح منو میگیری
تو که هر روز صبح زود وقتی هنوز خورشید از لا به لای ابر ها و کوه ها بیرون نیومدن از لا به لای ستاره ها منو نگاه میکنی
میدونی که تنها حامی و پشتوانه زنندگی منی
میدونم که این روزا دوباره دارم پیدات میکنم
انگار دوباره دارم به روزای خوبه با هم بودن میرسم
خدایا هر روز لحظه هایی هستن که بهم نشون میدن که در کنارمی ..
لحظه هایی که وقتی صدات میکنم زود جواب میدی.... یعنی چی شده !؟؟
خدایا من پر از حس ها و تاریکی هایی شدم که گاهی در من زبونه میکشن و بالا میان.... خدایا
من دیگه همون دختر 18 ساله پاک نماز شب خوان نیستم ولی
تو باز هم سمت من میای
خدایا میدونی که چقد حس بدی دارم بعد اینکه از ناراحتی کسی که دوستش ندارم ناراحت میشم... بلافاصله حس بدی در من میپیچه
حس اینکه باز هم نتونستم این نفس عصیانگر رو سرکوب کنم...
حس اینکه چقد در من سایه های تاریک نفوذ کردن... چقدر موذی شدم.. چقدر انسان کدر و بی ارزشی شدم
خدایا
عاجزانه از تو میخوام که منو در مسیر زندگی در جاده های هموار و مورد لطف خودت قرار بدی ... مورد ازمایش قرار ندی
بنده های خوب و پاکت رو سر راهم قرار بدی... همیشه دستم رو بگیری منو از پرتگاه ها نجات بدی
کمکم کنی تصمیم های درست رو بگیرم.... در راه رسیدن به هدف هام با این تلاش کم ولی دوست دارم به هدفم برسونی...
خدایا
به همه سلامتی بده... به همه برکت بده... به مملکتم ... به مردم کشورم... به دوستام و به دشمنام قلب مهربون و بخشنده بده..
خدایا کمکم کن در چشم بندگانت مورد قبول باشم
الهی آمین
عزیزم سال نو پیشاپیش مبارک
خطی خبری کلامی...
سیب جوون؟؟؟ کجائی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
روزت مبارک؛گل دختر "مهندس "م

سلام سیب گلابم:-*

عزیز دلم:-*
خانم خانوما:-*
خدایا مراقب عزیز دلم....دختر گلم باش
خدایا...
من بیصبرانه منتظرم بگی که چی شده؟؟