کسی که دوست داشت خلبان بشه و یا حتی افسر ارتش زمینی و یا یک روستایی که در نوک قله کوه دو گاو و سه گوسفند و یک خانه چوبی داره
آمممممما
از قضا شد مهندس IT که دوره های ترافیک رو دید و منتظر بود .... و کارهای مختلف رو امتحان کرد و همچنان در حرکت..
ادامه...
سلام برکسی که دختر گل منه:-*دوست داشت خلبان بشه...حتی افسر یا یه روستایی جیگرررر؛بچه های محل هم در خم گیسوانش.....باقی قضایا سلام به عزیز دل م دیروز ازخاله جان ریزه پرسیدم...گفتن ازت بیخبرم و کلی دوتایی گریه کردیم منم از یهویی رفتن ها می ترسم
سلام دوست و یار با وفای من باران بهاری باران پاییزی مادر مهربون دلم برات تنگ شده بود
اخرین باری که وبلاگ رو حذف کردم خیلی ناراحت بودم خیلی دیگه نوشتن هم ارومم نمیکرد نمیدونم چی شد یهو جنون بود
سلام بروی ماهت عزیزم. خوش اومدی. ممنون که خبرم کردی. چه خبرا؟
سلام دوسسسسسسسسستم
سلامتی
نمیدونم چند وقت گذشت که دستم به نوشتن نرفت
ولی یهو دوباره دلم خواست که بازم بنویسم هرچند کوتاه ولی بنویسم
سلام برکسی که دختر گل منه:-*دوست داشت خلبان بشه...حتی افسر
یا یه روستایی جیگرررر؛بچه های محل هم در خم گیسوانش.....باقی قضایا



منم از یهویی رفتن ها می ترسم

سلام به عزیز دل م
دیروز ازخاله جان ریزه پرسیدم...گفتن ازت بیخبرم و کلی دوتایی گریه کردیم
سلام دوست و یار با وفای من باران بهاری باران پاییزی مادر مهربون



دلم برات تنگ شده بود
اخرین باری که وبلاگ رو حذف کردم خیلی ناراحت بودم خیلی دیگه نوشتن هم ارومم نمیکرد
نمیدونم چی شد یهو جنون بود